مقام معظم رهبري در نطق حكمتآميز خود در مراسم تنفيذ دولت به طور اخص و احزاب و گروهها و جريانهاي سياسي كشور را به طور اعم از «تغايرهاي موهوم» پرهيز دادند و فرمودند: با نگاه وفاقآميز و نگاه ملاطفت بايد اين توهمات را تضعيف كرد. اين نكته مهم و كليدي در رسيدن به اتحاد و وفاق ملي و انسجام اسلامي است.
رهبر معظم انقلاب قريب به اين مضمون فرمودند : تبديل مردم از يك جمع منفعل و پراكنده و متفرق به مجموعهاي متحد، پرانگيزه، هدفدار و آرمانخواه هنر اصلي انقلاب است و امام (ره) اين هنر را در حد اعلا داشت.
واقعيت اين است جوهرو گوهر انقلابيگري در جمع كردن ملت، بيرون آمدن از انفعال و پراكندگي و خلق يك مجموعه قدرتمند و متحد است . كساني كه در اردوگاه انقلاب به خطكشي موهوم بين نيروهاي انقلاب ميپردازند از وجود چنين جوهر وگوهري محروم هستند.
و نيز فرمودند: دولت بايد مظهر وفاق ملي باشد تعهد به گفتوگوي صادقانه و در ميان مردم رفتن، مسير درست رسيدن به وفاق ملي است.
مسير رسيدن به پيشرفت، رفاه و توسعه همهجانبه اجماعسازي در سطح ملي است. دشمن از ابتداي پيروزي انقلاب در رسيدن ملت به وفاق اخلال كرده و ميكند و خواهد كرد.كشورهايي كه امروز حرفي براي گفتن در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سياست و امنيت ملي دارند در مسير اجماعسازي به قلههايي رسيدهاند و ملتها را دعوت به الگوبرداري از خود ميكنند. امامين انقلاب مهارتهاي خود را در هدايت انقلاب به سمت وفاق ملي نشان دادند و جلوي تكرار شكست انقلاب مشروطيت و تكرار عدم توفيق نهضت ملي شدن نفت را گرفتند، اما رجال سياسي، نخبگان و احزاب و گروههاي سياسي در اين امر مهم كمتر توفيق داشتند. خرده گفتمانها در جريان اصلاحطلبان و نيز اصولگرايان و به طور كلي در اردوگاه انقلاب «غيريتسازي» توليد ميكند. لذا اصولگرايان را در همين انتخابات به 48 گروه وحزب و اصلاحطلبان را به 45 گروه و حزب پراكنده كشاند.
مجموعههايي پديد آمدند كه از درون و بيرون گسيخته و هر جماعت به فكر خود بودند الا به فكر امور ملي، وفاق و اتحاد ملي و انسجام اسلامي. اگر ظهور يك چهره سياسي و مذهبي مثل آیت الله رئيسي در سپهر سياست كشور نبود معلوم نبود سرمايه اجتماعي اصولگرايان در بازاريابي سياسي چه سرنوشتي پيدا ميكرد. در حوزه اصلاحطلبان هم با بدكاركردي حسن روحاني و كارنامه سياه اصلاح طلبان نيز آنها با «تغايرهاي موهوم» به سرمايهسوزي افتادند.
معمولا جوامع و انقلابها پس از «توليد قدرت» وقتي به سراشيبي «توزيع قدرت» ميافتند، موتور «غيريتسازي» روشن ميشود و قدرت ملي را از درون ميپوساند. اصولگرايان در سال 84 قدرت را از هاشمي و خاتمي تحويل گرفتند اما در چاه ويل عدم توازن توزيع قدرت افتادند به طوري كه اين اواخر گيس و گيسكشي و مجادلات سياسي بين دولت و مجلس از يك طرف و در درون هر يك از قوا از سوي ديگر باعث شد به راحتي قدرت را واگذار كنند.
رهبر معظم آن هنگام هر چه سفارش به وحدت و حفظ انسجام دروني ميفرمود، گوش شنوايي وجود نداشت. پديده انحراف به عنوان پاشنه آشيل اصولگرايان به منصهظهور رسيد و گريزي از آن نبود. خداوند رحمت كند شهيد مطهري را ، يك وقتي از قول علامه طباطبايي ميفرمودند: «انسان گاهي خيال ميكند تزكيه نفس كرده است ولي نميداند چه چيزهايي در شعور مخفي او پنهان است. آن چيزها يك روز ظهور ميكند و ميبيند چه جاهطلبي ، كينه و نفرتي و ... در دل او بوده است.»
علامه ادامه ميدهد و ميگويد : «گاهي امر بر انسان مشتبه ميشود فكر ميكند خود را اصلاح كرده است بعد نميداند چه بساطي در ته حوض وجود او مخفي بوده است.»
بعد مثال مي زند و ميگويد : «گاهي در حوض خانهاي يك خزهاي انسان ميبيند و برميدارد ناگهان يك تكه گوشت گنديده از ته آب حوض بالا ميآيد و پيش خود ميگويد صد رحمت به كثافتهاي سطح آب و ...»
در توزيع قدرت است كه كثافات ته حوض وجود انسان يعني خودشيفتگي، جاهطلبي، خودبيني، خودپسندي، حسادت و ... بالا مي زند، همه چيز را خراب ميكند. اصولگرايان اكنون با پيروزي در انتخابات مجلس، شوراهاي اسلامي و رياست جمهوري مشغول توزيع قدرت هستند در وسط چنين مهلكهاي قرار دارند. «غيريتهاي موهوم» ، گاهي تا آنچا پيش مي رود كه ريختن عرض، آبرو و خون هم را حلال ميشمارند. به اين نكتهسنجي حافظ دقت نميكنند كه فرمود:
اي نازنين پسر تو چه مذهب گرفتهاي
كت خون ما حلالتر از شير مادر است
از آستان پيرمغان سر چرا كشيم
دولت در آن سرا و گشايش در آن در است
اگر وظيفه انقلابيون بسط گفتمان رهبري در جامعه است چرا بايد اجازه داده شود خرده گفتمانهاي «غيريتساز» تا آنجا پيش رود كه گاهي ريختن خون هم را حلال بشمارند. براي رسيدن به «وفاق ملي» ابتدا بايد در اردوگاه اصولگرايان كه متكفل امر «تقنين» و «اجرا» در قوه مقننه و قوه مجريه هستند يك وفاق و اجماع روي شيوه حكمراني و تقسيم كار صورت گيرد تا اين اجماع پايه اصلي وفاق ملي و تعامل با ديگر جريانها باشد. بدون طي اين مسير حوادث تلخ سال 88 و نيز تلختر از آن در سال 92 هنگام انتقال قدرت به اصلاحطلبان قابل تكرار است!