در گذشته مرز به صورت يک خط مفهوم نداشت؛ در آن زمان، منطقه پهناوري را که حدفاصل ميان دو امپراطوري بود، منطقه "سرحدي" ميناميدند. در ضمن اينگونه مناطق، معمولا به طور تصادفي بوجود ميآمدند همچنين تصميم و موافقت قبلي حکومتها مبناي تشکيل آنها نبود.
معمولا سرحد به معناي آخرين حد پيشروي يک امپراطوري در نواحي اطراف خود بوده است؛ منطقه سرحدي، در طي زمان و بر حسب مکان، مفاهيم گوناگوني را القا کرده است.
در تاريخ ايران باستان از "کشورهاي مرزبان" نام برده شده، اين کشورها با گرفتن باج از دولت مرکزي به نگهباني مرزهاي امپراطوري ميپرداختند؛ در امپراطورهاي چين و روم، سرحدات به منظور حفاظت امپراطوري از حملههاي اقوام مهاجم تاسيس ميشدند، ديوار چين به ويژه براي چنين هدفي ساخته شده بود.
در اروپاي قرون وسطي زماني که فئوداليسم همهگير شده بود، مناطق سرحدي پيوسته در تغيير و تحول بودند؛ زيرا امپراطورها سرزمين و مردم ساکن آن را جزء اموال خود ميدانستند و هرزمان که اراده ميکردند آنها را ميفروختند و هرگاه به عنوان ارث به فرزندان آنها ميرسيد با تقسيم آن مرزهاي جديدي تعيين ميکردند.
در قاره آمريکا، هنگامي که اروپاييان براي اشغال سرزمين از خاور به باختر پيشروي ميکردند، منطقهاي که جلو آخرين حد پيشروي آنان قرار ميگرفت و خالي از سکنه بود، "سرحد يا فرانتير" خوانده ميشد، امروزه انگليسي زبانان اين اصطلاح را درباره اقيانوسها، قطب جنوب و فضاي نامحدود بکار ميبرند.
از زماني که حکومتهاي سرزميني بوجود آمدند، مرز مفهوم امروزي خود را يافت و منطقه سرحدي جاي خود را به خط مرزي داد؛ ازدياد روزافزون جمعيت و نياز فزاينده مردم به منابع طبيعي موجب شده که حکومتها در علامتگذاري خطوط مرزي خود دقت نمايند و مرزها تا حد ممکن کمترين فضا را اشغال کنند.
نيازهاي طبيعي انسانها به منابع موجود در محيط اطراف باعث شد تا انسان از ابتداي پيدايش خود و تشكيل قوميتها و زندگي گروهي، محدوده معيني را براي خود مشخص كند و از آن محدوده در مقابل بهرهبرداري، نفوذ و دخالت ساير افراد جلوگيري و در صورت لزوم به طور دسته جمعي از حريم خود دفاع کند.
با افزايش جمعيت، گسترش قوميتها، پيشرفت فرهنگ اجتماعي، افزايش دانش بشري، آگاهي از امكانات نهفته موجود در اطراف خود، پيشرفت فناوري، افزونطلبي جوامع قدرتمند و ساير مسائل باعث شد تا هر روز شيوههاي جديدي در تعيين محدوده، نحوه كنترل، رفع اختلافات ايجاد شده و دفاع از محدوده مرزي به وجود آيد.
تاريخچه مرز و مرزباني در ايران
مرز و مرزباني در ايران تاريخچهاي بسيار ديرينه دارد؛ بشر از زماني که براي زندگي و تامين نيازهاي خود محدودهاي را انتخاب کرد، براي حفظ محدوده و منافع خويش حريمي را در نظر گرفت و در مقابل تعدي و تجاوز ديگران از حريم و سرزمين خويش پاسداري و دفاع مينمود.
با تشکيل اجتماعات و شکل گيري حکومتها، هر حکومتي براي خود سرزمين و قلمروي تعيين کرد و نهايت سرزمين خود را سرحد يا مرز ناميد و براي حفظ و مراقبت از سرحدات کشور خويش مرزداراني را بکار گرفت که از تعدي و تجاوز ديگران جلوگيري و از مرزهاي قلمرو حکومت خود مراقبت و محافظت نمايد.
کشور ايران در اعصار گذشته سرزمين پهناوري بوده که از شمال به کوه هاي قفقاز و درياي خزر و قسمت علياي رود جيحون از جنوب به سواحل جنوبي خليج فارس و درياي عمان، از غرب به بين النهرين، از شرق به کوه هاي سليمان محدود بود يعني فلات ايران مشتمل بر ايران کنوني و قسمت هايي از کشورهاي همسايه که بين دشت هاي بين النهرين و دره رود سند قرار گرفته بود.
حکيم ابوالقاسم فردوسي در سر آغاز قرن يازدهم ميلادي از ايجاد ستونهاي مرزي ميان ايران و توران ( آسياي مرکزي کنوني ) در دوران "ورهرام" يا بهرام گور ساساني ( 420 - 438 م ) سخن به ميان آورده و يادآوراين مطلب است که "ورهرام" مرز ايران و توران را بر جيحون نهاد.
در حقيقت حتي به وجود مرز رودخانهاي درجهان باستان اشاره دارد، در شرح اين رويداد درصفحه 394 جلد سوم شاهنامه(1361 ) ميگويد :
برآورد ميلي زسنگ و زگچ که کس را ز ايران و ترک و خلچ
نبودي گذر جز به فرمان شاه همان نيز جيحون ميانجي به راه
به گفتار فردوسي، ششصد سال قبل از زمان او ميلههاي مرزي ميان کشور ايران و توران کشيده شد، که ايرانيان و ترکان و ساير ملل ديگر اجازه نداشتند از آن عبور کنند مگر با نشان دادن اجازه نامهاي از شاه؛ جالب تر اينکه اجازه نامه شاه براي عبور از مرز در حکم گذرنامههاي حکومت ساساني بوده است.
در کشور جمهوري اسلامي ايران، قبل از سال 1207 هجري شمسي مراقبت و محافظت از مرزها و حل مسائل فوري به عهده عشاير مرزنشين بود.
حکومت مرکزي، امور مرزي را به سران عشاير سپرده بود و سران عشاير نيز ضمن مراقبت از مرزها و انجام ساير امور مرزي به اختلافات مرزي نيز رسيدگي ميکردند؛ حکومت مرکزي فقط در مواقع تجاوز نيروهاي متجاوز خارجي با لشکرکشي و دفاع در مقابل تجاوز خارجي از مرز و تماميت ارضي حفاظت ميکرد.
از سال 1207 تا سال 1307 هجري شمسي مراقبت از مرزها بعهده عشاير بود و سران عشاير ضمن تامين امنيت مرزها به روش عشايري اختلاف مرزنشينان را حل و از منافع آنان دفاع ميکردند، ليکن حل اختلافات و وقايع و حوادث و تجاوزات مرزي از طريق وزارت امور خارجه به روشهاي ديپلماسي حل و فصل ميشد حفظ تماميت ارضي و دفاع در مقابل تجاوزات ارتشهاي بيگانه به عهده قواي نظامي بود.
از سال 1307 تا 1320 هجري شمسي که در کشور ارتش منظم شکل گرفت مراقبت از مرز و ساير امور مرزي به يگانهاي ارتش مقيم مناطق مرزي محول شد. فرماندهان يگانهاي مرزي با عناوين کميسر سرحدي و کلانتر مرز وظايف مرزي را انجام ميدادند.
در سال 1320 هجري شمسي که کشور ايران توسط قواي نظامي متفقين، شوروي، انگليس و آمريکا اشغال شد امور مرزي به ژاندارمري وقت محول شد و تا سال 1325 ه. ش اين وضعيت ادامه داشت.
از سال 1325 تا سال 1326 ه. ش. امور مرزي به وزارت کشور محول و فرمانداري شهرهاي مرزي وظايف مربوط به مرزباني را انجام ميدادند.
از سال 1326 تا سال 1342 ه. ش. اداره کل مرزباني از وزارت کشور جداشد و در تابعيت وزارت جنگ قرار گرفت و يگانهاي ارتشي با استقرار در مرز وظايف مرزباني را انجام ميدادند.
از سال 1342 تا سال 1370 مجددا وظايف مرزباني به ژاندارمري سابق محول گرديد؛ توضيح اينکه در يك مقطعي400 کيلومتر از مرزها جنوب شرقي کشور به منظور مبارزه با قاچاق کالا و مواد مخدر به کميته انقلاب اسلامي واگذار شد که در سال 1369 مجددا به ژاندارمري ادعاده گرديد.
در سال 1370 با ادغام نيروهاي شهرباني،ژاندارمري ،كميته انقلاب اسلامي و تشکيل نيروي انتظامي، امور مرزباني به اداره کل مرزباني ناجا محول گرديد.
به موجب بند 1 از ماده 4 قانون، ماموريت و وظايف نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1369 مراقبت و کنترل مرزي کشور، اجراي معاهدات و پروتکلهاي مصوبه و استيفاي حقوق دولت و اتباع مرزنشين کشور در مرزها و محدوده انحصاري و اقتصادي درياها از ماموريتها و وظايف ناجا تعيين گرديد.
در سال 1388 با توجه به اهميت مرز و تاثير مرز بر مولفه هاي امنيتي کشور با تدبير فرمانده ناجا، فرماندهي مرزباني بعنوان يک واحد مستقل اجرايي و عملياتي در تابعيت مستقيم فرماندهي ناجا، سازماندهي و وظايف محوله را انجام ميدهند.