مسئولینی که براحتی واژه « دختران فراری » را به زبان میآورند آیا به این فکر کردهاند که مادران آینده این مملکت از همین جنس هستند که برای رفع تکلیف، با این واژه مهر "باطل شد" بر پیشانی آنان میکوبند؟
گزارش تابناک کرمانشاه: گاه و بیگاه از رسانهها و از زبان مردم واژه "دختران فراری" را میشنیدم، براستی این موجودات، خودخواسته و با همین نام و نشان متولد شدند و یا تغییر ماهیت دادند، برای یافتن پاسخ این پرسش با آدرسی گنگ و نامفهوم در کوره راههای منابع و اطلاعات به راه افتادم.
برابر تعریف جامعه جهانی؛ دختران فراری به دختران زیر 18 سالی اتلاق می شود که یک شب را بدون اجازه پدر و مادر در خارج از خانه سپری کنند، این مسئله در سایر کشورها، همانند طلاق، اعتیاد و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی به آن میپردازند و اماکنی را برای این افراد درنظر میگیرند.
اما در کشور ما نه تنها اینگونه نیست بلکه سنین بالای 18 سال را نیز در خود جای داده و همین هشدار و زنگ خطری است که به موضوع اهمیت بیشتری بدهیم، چراکه دختران؛ نیروی مولد و چرخهای گرداننده و آیندهساز همین آب و خاک هستند که انتظار میرود سرفرازی و پیشرفت را برای کشور به همراه آورند.
با این نگرش به راهم ادامه دادم اما به هر دری زدم، با در بسته مواجه شدم و مسئولین برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی بر آن قفل میزدند و همانطور که به دختران میگفتند فراری، خود نیز فرار میکردند، تا اینکه معاونت اجتماعی نیروی انتظامی استان سخاوتمندانه مرا پذیرفت و در برابر پرسشهای مسلسل وار من اینگونه پاسخ داد: از دید ما فرارها از نظر جنس و وضعیت تأهل تقسیم بندی میشوند که دلایل متفاوتی هم برای آنها وجود دارد.
فرار از خانه تاریخچهای به قدمت پلیس داردسرهنگ محمدرضا آمویی در پاسخ به این که تاریخچه پیدایش این معضل اجتماعی و اینکه کدام ارگان یا سازمانی برای اولین بار این افراد را دختران فراری نامید، افزود: بحث فرار از خانه بعنوان یک معضل اجتماعی جدی در تمام دنیا مطرح است، و طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار میکند که میشود گفت 74 درصد این آمار به فرار دختران اختصاص دارد، و زمانی که به پیشینه پلیس برمیگردیم میبینیم که فرار از خانه تاریخچهای به قدمت پلیس دارد.
وی گفت: فرار دختران مختص قشر خاصی نیست، تحت تأثیر دلایل و انگیزههای متفاوت عمومیت دارد از جمله: اثبات وجود و جلب توجه، رهایی از هنجارها، قید و بندها، خشونتها، لجاجت با خانواده و حتی سلب آرامش و ایجاد بدنامی برای آنان، تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواستههای خود مخصوصا در بحث زندگی آینده و به نوعی خیال واهی در بحث موقعیت بهتر اقتصادی رخ میدهد.
سرهنگ آمویی در ادامه اظهار داشت: بررسی تحقیقات نشان میدهد که وضعیت اقتصادی در بسیاری از موارد در پایینترین سطح علل فرار قرار میگیرد، شخصیت ضداجتماعی نیز خود باعث انجام رفتارهای نابههنجار که مورد قبول جامعه نیست میشود، مانند: شخصیتهای خودشیفته، برونگراهایی به دنبال لذایذ آنی و شخصیتهای نمایشی، افرادی که در پی هیجانات هستند.
وی به تقسیم بندی دختران و پسران فراری از لحاظ خانوادگی پرداخت و گفت: این افراد از خانوادههای بیکفایت، خانوادههای ضداجتماعی و خانوادههای آشفته و از هم گسیخته هستند، از سوی دیگر خشونتی که در خانوادهها اتفاق میافتد و زن و شوهر و نیز در ارتباط با فرزندان که کتک حرف اول را میزند، همچنین تبعیض بین فرزندان بخصوص دختران، باعث سرخوردگی و فرار از خانه میشود.
نقش خانواده بسیار پررنگ تر از جامعه میباشدسرهنگ آمویی یادآور شد: محدودیت مطلق و ایجاد فضای بسته، سختگیری در ورود و خروج و ایجاد فضای امنیتی برای فرزندان نیز از عوامل بسیار مؤثر در فرار فرزندان از خانه است و می بایست خانوادهها در چارچوبی خاص و با کنترلهای نامحسوس مراقب فرزندان خود باشند، چراکه در فرار فرزندان، نقش خانواده بسیار پررنگ تر از جامعه میباشد.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی استان تصریح کرد: از جمله اقدامات صورت گرفته از سوی این مرکز، آموزشهای چهره به چهره و مشاوره فعال میباشد که نیروهای ما علاوه بر کلانتریها، با حضور در مدارس، محلات و مساجد، اطلاع رسانی می کنند.
وی بیان داشت: اما واقعیت این است که نیروی انتظامی در حلقه آخر داستان فرار، قرار میگیرد و می بایست سایر حوزهها خصوصا فرهنگی و آموزشی نیز به این زمینه ورود پیدا کنند.
به گزارش تابناک کرمانشاه، اواخر سال 78-77 بود كه فرار دختران به عنوان یك معضل و بحران اجتماعی مطرح و جامعه نیز روی این مسئله حساس شد؛ در نتیجه سازمان بهزیستی ستادی تشکیل داد که تعدادی از افرادی كه خانواده داشتند، بعد از مددكاری كه روی خانواده انجام میشد، به کانون خانواده ارجاع داده میشدند و افرادی كه نیاز به بازپروری داشتند، به مراكز مختلف فرستاده میشدند که این موارد یا از طریق نیروی انتظامی به مراكز مددكاری معرفی میشدند و یا از سوی سازمان زندانها، به صورت خودمعرف به مراكز مددكاری مراجعه می كردند.
در همین راستا مراكزی تحت عنوان مراکز مداخله در بحرانهای اجتماعی یا اورژانس اجتماعی تأسیس شد كه كارش رسیدگی به زنان آسیبدیده بود، اما اینکه چقدر موفق بوده و چقدر توانسته است خود را به زنان جامعه معرفی کند پرسشی است که عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و استاد جامعه شناسی دانشگاه رازی کرمانشاه به آن پاسخ می دهد.
رشد 20 برابری فرار دختران پس از جنگ تحمیلیعلیرضا قاسمی اظهار داشت: بهزیستی آنطور که باید اورژانس اجتماعی را معرفی نکرده و اقدامات عملی مؤثری انجام نداده است، از سوی دیگر با پنهان کردن آمار دختران فراری کاری از پیش نمیبرد و تنها صورت مسئله را پاک میکند، لذا با ادامه این روند نتایج بهتری کسب نخواهد کرد.
وی با اشاره به افزایش آگاهی عمومی افزود: مردم باید بدانند که دختران روز به روز بیشتر فراری میشوند، و از طرفی نیروی انتظامی میبایست رازدار باشد که شاید بتوانیم بخشی از فرار خودسرانه دختران را به سمت بازگشت به کانون خانواده سوق دهیم. لذا چه از سوی بهزیستی و چه از سوی نیروی انتظامی کسانی باید مسئول پیگیری این مسئله شوند که از متانت، بیان، صبر و احساس مسئولیت لازم برخوردار باشند.
این استاد جامعه شناس به افزایش آمار دختران فراری اشاره مجددی داشت و ادامه داد: با وجود چنین آماری، باور ندارم و نمی توانم بپذیرم که بهزیستی موفق عمل کرده، چراکه اگر جز این بود دختران از خانه به سوی بهزیستی فرار میکردند نه کوچه و خیابان.
اما بهزیستی به تنهایی ازعهده کار برنمیآید و میبایست در تعامل با سایر ارگانها، در امر پیشگیری مؤثر باشند، مسئله دختران فراری باید آنقدر عنوان شود که نگرش جامعه و سازمانهای ذیربط نسبت به این مسئله تغییر یافته و مراکزی رسمی برای حمایت از دختران فراری شکل گیرد.
قاسمی در پاسخ به این سئوال که آیا رفتار دختر فراری "جرم" است یا "آسیب" گفت: در تعریف جرم آمده است که هرگونه فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن، مجازات درنظر گرفته شود و این درحالی است که در هیچ کجای قانون مجازاتی برای دختران فراری، همچون زندان و یا جزای نقدی در نظر گرفته نشده است پس نمیتواند جرم باشد. از سوی دیگر اعتیاد زمانی در کشور ما جرم تلقی میشد اما با مطالعات بسیار دریافتند که اعتیاد جرم نیست بلکه بیماری بوده و جای بیمار هم بیمارستان است نه زندان.
وی ادامه داد: متأسفانه در کشور ما دختران فراری با چنان قبح اجتماعی و واکنشهای منفی مواجه میشوند که انگ و برچسبی که بر آنان میزنند از یک سارق هم بدتر است، همین امر سبب شده که ناهنجاری فرار از خانه، از سوی خانوادهها و مسئولین پنهان بماند که به تبع آن زمینهساز جرمهای بزرگتر میگردد، به گونهای که آمارها پس از جنگ تحمیلی رشد بیست برابری را در پی داشته است.
لفظ فرار، فرار از « مسئولیت » استعضو هیئت علمی دانشگاه آزاد کرمانشاه در پاسخ به دیگر پرسشها در ارتباط با تحلیل لفظ "دختران فراری" عنوان کرد: وقتی از واژه «فراری» استفاده میکنیم یعنی این مسئله را از ابتدای امر اشتباه و زشت قلمداد کردهایم و کاربرد این واژه، باور و نگرش جامعه را بیش از گذشته منفی میکند، شاید برای نیروی انتظامی تعریف دیگری وجود نداشته باشد اما کسانی که در عرصه مددکاری فعالیت دارند میتوانند در ادبیات این اصطلاح تجدیدنظر کرده و واژه دیگری جایگزین نمایند.
وی افزود: فرار از خانه یعنی فرار از ایمن ترین و سالم ترین جایی که به هر فردی تعلق دارد اما کسی فکر نمیکند شاید آن خانه، خیلی هم خانه نبوده که دختری از آن گریزان شده و فرار را بر ماندن ترجیح داده است، جمعیتی که می تواند برای جامعه مفید و مادران آینده کشور باشند، به بعنوان جمعیت ضداجتماعی و مضر معرفی شود، وقتی میگوییم "دختر فراری" یعنی تمام مسئولیت و عواقب کار برعهده کسی است که فرارکرده! و با این واژه، دیگران سهم خود را کم و یا به صفر میرساند، پس همه مقصر هستیم.
وی با اشاره به نقش تغییر فرهنگ گفت: با وجود تغییر فرهنگ سنتی به مدرنیته، قالب مرجعی که افراد با آن داوری میشوند در والدین قالبهای سنتی، در اغلب پسران نیز سنتی اما در دختران نگاه به آینده است، که دراین رابطه اصطلاح متفاوتی بکار برده میشود و آن "گسست فرهنگی" میباشد که به معنای ناتوانی در انتقال سنتها، ارزشها و باورها از نسل قبل به نسل کنونی اتلاق میشود.
قاسمی افزود: واقعیت این است که نسل جدید سرگردان مانده و ممکن است در مقابل سختگیریهای خانواده و برخوردهای سنتی به افسردگی، مصرف مواد مخدر، خودکشی و فرار از خانه روی آورد، به همین دلیل آگاهی خانوادهها باید آنقدر بالا رفته و آنقدر درخصوص مهارتهای زندگی دانش پیدا کنند، که بتوانند به خودشناسی، همدلی و درک نوجوانان خود برسند، اما متأسفانه در استان کرمانشاه موضوع دختران فراری علت یابی نشده است و حتی چنان قبح اجتماعی دارد که آمار دقیقی از آن به دست نمیآید.
قاسمی راهکارهای مقابله با پدیده دختران فراری را اینگونه عنوان کرد: افزایش توان مالی و فرهنگی خانوادهها بخصوص قشر آسیب پذیر، حمایت بیشتر ارگانها و سازمانها از حقوق اجتماعی زنان، آموزش به خانوادهها با محوریت نحوه رفتار با فرزندان بویژه در دوران بلوغ، استفاده از مددکاران با تجربه در مدارس و حتی پارکها، قطعا" مؤثر خواهد بود.
تبعیض جنسیتی در صدر علل فراری شدن دخترانوی به تشکیل سازمانهای مردم نهاد اشاره داشت و افزود: ایجاد مراکز مشاورهای رایگان در مناطق آسیب پذیر، بالا بردن سطح آگاهی جامعه نسبت به نیازهای روحی و عاطفی دختران، انجام تحقیقات گسترده در بحث فرار مجدد از خانه و اطلاعرسانی و آگاهی بخشی به خانوادهها از طریق مطبوعات، رسانههای دیداری و شنیداری و... از دیگر اقداماتی است که موجب پیشگیری از پدیده دختران فراری خواهد شد، لذا اگر بهزیستی بتواند در حد یک سازمان مسئول برخورد کند باید علل فرار دختران از خانه را شناسایی نماید تا بتواند موفق عمل کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به علل خانوادگی اشاره داشت و افزود: تبعیض جنسیتی به میزان 88 درصد، اعتیاد یکی از والدین به میزان 78 درصد، زندانی شدن یکی از اعضای خانواده به جرم دزدی به میزان 85 درصد، کنترل شدید توسط والدین به میزان 82 درصد، اختلافات خانوادگی به میزان 84 درصد و اختلاف با برادر به میزان 50 درصد از نتایج تحقیقات بعمل آمده در این زمینه میباشد.
قاسمی از جمله عوامل اجتماعی نقش آفرین در فرار دختران را تبدیل ارزش ها به ضد ارزش اعلام و تصریح کرد: افزایش ناهنجاری ها، فقر اقتصادی، بیکاری، تورم، گرانی و نداشتن امکانات اولیه برای برآوردن نیازهای خانوادگی و همچنین رسانههای داخلی و خارجی در فرار دختران از سایر عوامل تأثیرگذار در فرار دختران است.
وی در پاسخ به این سؤال که چه میزان از دختران فراری به خانه باز میگردند گفت: در موارد بسیار کمی دختران فراری این اتفاق رخ میدهد و اغلب در باندهای توزیع مواد مخدر، فحشا، تکدی گری و ... وارد میشوند، از طرفی این فرار خانوادهها را تحت تأثیر قرار میدهد و در برخی موارد یکی از والدین دچار شوک شدید و سکته شده و حتی نگاه تربیتی نسبت به سایر فرزندان و فضای عاطفی حاکم بر خانه نیز تغییر مییابد.
چندین برابر دختران، پسران فراری داریم به گزارش تابناک کرمانشاه، به هرکجا مراجعه کردم نظریه قالب، سطح توقع بالای جوانان و خواستههای نامعقول بود که بخاطر رسیدن به آن اهداف از راه میانبر، نهایتا" منجر به فرار از خانه میشد، از سوی دیگر پیشنهادها هم بصورت انشایی و تفهیم واژههای نامفهوم و تعریف نشدهِ "راه خوب، راه بد" که در پایان به نصیحت کردن ختم می شود.
غافل از اینکه مگر جوانان ایرانی با توجه به پیشرفتهای عصر حاضر و همچنین موقعیت و منابع غنی و ثروت آفرینی که در این کشور در مقایسه با سایر کشورهای جهان لبریز شده است، چه خواستهی نامعقولی دارند؟
از طرفی باوجود گذار از فرهنگ سنتی به مدرنیته، والدین و مسئولینی که هنوز در همان دوران از زندگی خود باقی ماندهاند چگونه توقع دارند جوانان کشوری ( در حال توسعه )، در سدههای گذشته زندگی کنند و همواره این جمله را برسر جوانانشان بکوبند که "جوان هم جوانهای قدیم" ؟ آیا بزرگترها لحظهای به ازدواجهای آسان و پایداری خانوادهها در گذشته فکر کردهاند که امروز جوانان از آن محروم شدهاند؟
البته هدف من از تهیه گزارش پیش رو، شاید بیشتر به خاطر قبح این معضل در جامعه و چگونگی نگاه مسئولان و واکنش به این پدیده ناصواب بود، اما واقعیت این است چندین برابر دختران، پسران فراری داریم که تهدیدی برای امنیت خانوادهها و پیامدهای روحی روانی سوء آن در جامعه بسیار زیانبار و پرهزینه خواهد بود، چراکه اگر دختر فراری خود قربانی میشود، بطور طبیعی ضعیفتر از آن است که آسیبی به کسی برساند و به تبع همان آسیبها خیلی زودتر از حد انتظار، خاموش و از ردیف نمودار معضلات جامعه حذف میشود.
اما پسران فراری که هریک به تنهایی قابلیت و توان
ایجاد رعب و وحشت در بخش بزرگی از کشور را دارا میباشد، مگر از همین قماش نیستند؟ نکته قابل تأمل این گزارش وجه اشتراک این پدیده ناباب و ناصواب با سایر زشتیهای جامعه میباشد که به نوعی باهم پیوند خوردهاند، یعنی توپی که همیشه به زمین خانوادهها پرت میشود بدون اینکه بپرسند نان آور خانواده، کارگر اخراجی است یا ورشکسته آشفته بازار اقتصادی و یا قربانی طمع دنیاطلبان از خدا بیخبر.