مدعی هستیم علی(ع) را می شناسیم.در شرح این نام مقدس داد سخن هم می دهیم اما کردارمان این شناخت را گواهی نمی کند که هر که علی را شناخت عاشق می شود هرکه عاشق شد به راه علی می رود و علی نه یک نام تکراری است در کتاب تاریخ بلکه حقیقتی است نو شونده و نامي است كه بايد از نو شنيد و مفهومي كه بايد از نو شناخت و عجيب اينكه هرچه از نو ميشنويم، نوانديش ميشويم و هرچه اين مفهوم بلند را درمييابيم بلندتر ميشويم.
شايد بتوان گفت
يكي از مقياسهاي اندازهگيري قد و قدر انديشه مردم، شناخت علي(ع) است و هركس به همان اندازه قدر چشیده و قامت كشيدهاست كه به بلندبالايي در فهم علوي رسيده است و چنين است كه ريشهيافتگان در مكتب حضرتش هرگز مانعي را فراراه و فراديد خود نميبينند چون آنقدر قدكشيدهاند كه از همه مانعها بلندتر شدهاند و آنسوتر را ميبينند و چنين است كه معتقديم هوشمندي مؤمنانه عليباوران ميتواند تا آنجا برسد كه خطهاي نانوشته را بخواند و راز مشتهاي بسته را بفهمد.
دست تاريخ و آينده براي اهل بيت انديشهاي عليباز است. چنانكه «ميثم» و «حجربن عدي» براي هم از فرداها ميگفتند و پيشاپيش نتيجهاي كه چرخ بازيگر ميخواست رقم زند را براي هم بازميگفتند.
علي (ع) آنها را اينگونه بلندنظر پرورده بود و هركس ميخواهد نظرش بلند و همتش هم بلندتر شود بايد شب قدر را از نو دریابد و علي(ع) را از نو بشناسد و همه رفتارش را با كنشها و واكنشهاي او هماهنگ كند.
علي(ع)
تجسم عدالت بود و هركس در دعوي پيروي علي(ع) همانقدر صادق است كه به عدالت باور دارد. نميشود خود را علوي ناميد و در كاخ نشست هنگامي كه كوخنشينان ناني براي خوردن ندارند!
نميشود به
سوءهاضمه مبتلا شد زماني كه بسياري به
سوءتغذيه دچارند. نميشود شاد زيست وقتي برخی مردم افسردهاند.
نميشود با شكم سير و خاطرآسوده خوابيد و از خاطر هم عبور نداد كه گروهی گرسنهاند و خاطر پريش.
نميشود پيروعلي(ع) بود و زندگاني معاويهوار داشت! نميشود حقها را ناحق كرد و ناحقها را حق نمود.
اين آموزه خود اوست كه
«اعرفالحق تعرف اهله». ملاك را خود او بدست دادهاست؛ «حق» را بشناسيد تا اهلش را بشناسيد. ترازو، حق است و همه را بايد به محك آن سنجيد نه ترازو را به محك افراد!
علي(ع) درآوردن خلخال از پاي زن يهودي را تاب نميآورد نميشود پيرو او بود و بسياري مسائل را تاب آورد! نميشود شيعه بود و شيوع باورهاي باطل، كردار باطل، گفتار باطل و كرسيهاي باطل را تحمل كرد. نه...نه... وقتي علي(ع) شمع بيتالمال را خاموش ميكند
هركس چراغي با هزينه مردم نابهجا برافروزد شيعه معاويه است نه علي(ع)!این روزها و شب ها حرف همه صاحب دلان عاشق و قدر نشینان عارف، علي(ع) است، امامي، مرشدي، راهبري و انساني كه بايد از نوشناخت و مردی كه بايد از نو به تماشايش نماز نگاه را آغاز كرد و در شناخت مومنانه مردي نماز را به سلام رساند که مردانگي را پاس داشت و پاسداشت او نیز، سپاس همه نعمتهاي الهي است.
پس در این شب های قدر قدر بدانیم رسم علوی شدن را و دعا کنیم خداوند تقدیر مارا تقدیر زمین و زمان را علوی قرار دهد تا همه انسان ها در اقصای عالم به حق خود برسند و
ریشه موشک های وهابی و دشنه های داعشی و بمب های تروریستی و هواپیماهای صهیونیستی از زمین کنده شود و همه فیل های آهنی ابرهه های همیشه به سجیل های خشم خدا دچار شوند.
و دعا کنیم در بحث عقیل احساس و مرتضای ایمانمان همیشه با علی بمانیم...
بازهم بحث عقيل و مرتضي است
آهن تفديده مولا كجاست؟
نه فقط حرفي از آهن مانده است
شمع بيتالمال روشن مانده است
با خودم گفتم تو عاشق نيستي
آگه از سرشقايق نيستي
غرق در درياشدن كار تو نيست
شيعه مولاشدن كار تو نيست...
سربه لاك خويش برديم اي دريغ
نان به نرخ روز خورديم اي دريغ
صحبت از عدل و عدالت نابجاست
سود در بازاز ابنالوقتهاست...
غلامرضا بنی اسدی - تابناک خراسان رضوی