به گزارش مهر، سید عباس موسوی سخنگوی وزارت امور خارجه در برنامه «بدون تعارف» تلویزیون اعلام کرد: به احتمال زیاد سفیر ایران در یکی از کشورهای مهم همسایه خواهم شد.

وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی به عنوان سفیر منصوب می‌شوید، گفت: فعلاً در مقام سخنگویی وزارت امور خارجه هستم.

مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:  

رضوانی: من شما را دکتر خطاب کنم؟
*موسوی: من دکتر نیستم. به من بگویید آقای *موسوی، آقای سخنگو.

رضوانی: یک بیوگرافی از خود بگویید و بفرمایید چند سالتان هست و اهل کجا هستید؟
*موسوی: من متولد هشت خرداد سال ۱۳۵۰ در محمود آباد مازندران هستم. دوران کودکی و نوجوانی من در همانجا گذشت.

رضوانی: بچه روستا هستید؟
*موسوی: بله. بچه معلم کلا هستم.

رضوانی: پدر چه شغلی داشتند؟
*موسوی: پدر کشاورز بودند و در سال ۹۱ به رحمت خدا پیوستند.

رضوانی: دوران کودکی چگونه گذشت؟
*موسوی: در دوران کودکی، به محض آنکه به مدرسه رفتیم، انقلاب شد و در دوران نوجوانی بیشتر در بسیج و کارهای مسجد حضور داشتم. بعد از آن به سرم زد که به جبهه بروم. در ۱۳ سالگی بود که نشد. یعنی متوجه شدند که سن من کم است و اجازه ندادند. در آن مقطع مد شده بود که به شناسنامه دست ببریم. من هم این کار را کردم. البته باید بگویم این کار را بلد نبودم. همه اول از شناسنامه یک کپی می‌گرفتند، بعد آن را تغییر می‌دادند و دوباره از آن کپی می‌گرفتند. من رفتم و خود شناسنامه را دست زدم و تغییر دادم.

رضوانی: اصل خود شناسنامه؟
*موسوی: بله. بعد از یک هفته هم عازم جبهه غرب در مریوان کردستان شدم. ضمن اینکه فضای ما، خانواده و دوستان به گونه‌ای بود که همه اهل جبهه بودند و دو پسر دایی بنده شهید شدند. یک دایی بیشتر ندارم و خداوند وی را حفظ کند و دو پسرش شهید شدند. دو نفر از دامادهای ما هم شهید شدند.

رضوانی: تحصیلات شما چه رشته‌ای است؟
*موسوی: من فوق لیسانس حقوق بین‌الملل دارم.

رضوانی: کسی سفارش شما را کرد تا سخنگوی وزارت خارجه شوید؟
*موسوی: اصلا.

رضوانی: به آقای ظریف؟
*موسوی: اصلا.

رضوانی: چه حس خوبی دارند بچه محل‌های شما که وقتی شما را در تلویزیون می‌بینند؟
*موسوی: در محل بنرهای زیادی زده بودند. از لاهیجان تا آمل شروع کرده بودند و بنر تبریک زده بودند. برخی از فامیل، رفقای قدیم و برخی از مسئولین این کار را کردند. من هم خیلی پیغام دادم که این کار را نکنید. روحیه من خاص است و مایل به این کار نبودم. به من گفتند که این کارها رسم است و تو حالیت نیست و تو کارت را بکن.

رضوانی: می‌گویند که تشریفات وزارت خارجه بالا و جالب است. مثلاً شما به جای چای قهوه می‌خورید؟
*موسوی: همین مایی که امروز قهوه می‌خوریم، زمانی در جبهه آب آلوده به نفت خوردیم و شاید بتوانم بگویم که نفت آلوده به آب خوردیم. 

رضوانی: جدا؟
*موسوی: بله. آن موقع به آن نحو می‌طلبید. ما همان بچه‌ها هستیم. ما نفت خوردیم و از وطنمان دفاع کردیم و الان قهوه و نسکافه می‌خوریم و با همان روحیه از منافع ملی دفاع می‌کنیم.

رضوانی: آن روحیه مهم است؟
*موسوی: بله، روحیه مهم است. برعکس دوستانی که به ما انتقاد می‌کنند و می‌گویند که وزارت خارجه دور شدند و یا خوش نشین بوده و از ما انتظارات عجیب و غربی دارند. من می‌خواهم خدمت آنها عرض کنم که اینگونه نیست. بچه‌های ما، بچه‌های نظام و انقلاب هستند.

رضوانی: برخی توقع یک ادبیات انقلاب دارند؟
*موسوی: به جای خود ما این ادبیات انقلابی را داریم. در ادبیات بنده لااقل این را می‌بینید و همچنین در ادبیات آقای ظریف نیز اینگونه است.

رضوانی: توئیت‌های شما را دیده‌ام.
*موسوی: گاهی نمی‌شود اجازه داد طرف مقابل که واقعا دو رو و دروغگو است، هر چیزی را بگوید و با هر ادبیاتی ما را مخاطب قرار دهد و در مقابل ما سکوت کنیم و یا اصول دیپلماتیک را رعایت کنیم. ما اصول و چارچوب را تا حد ممکن رعایت می‌کنیم؛ اما جاهایی هست که آنها باید بفهمند که شوخی نداریم. ما اگر پاش برسد، در ادبیات حتی بدتر از آنها می‌توانیم مقابله کنیم. کار ما جواب داده است.

رضوانی : نمایند دولت آمریکا در امور ایران، برایان هوک گفته بود که ایران دو راه بیشتر ندارد. یا باید مذاکره کند یا منتظر فروپاشی اقتصادی باشد!
*موسوی: بیجا کرده است. من در توئیتی جواب وی را دادم و گفتم که شما هستید که دو راه بیشتر جلوی پایتان نیست. یا باید شکست را بپذیرید و یا در مقابل لینکلن ما زانو بزنید و بالاخره هم زانو خواهید زد. من این را از روی اعتقاد گفته‌ام.

رضوانی: موضوعی بوده است که بخواهید در مورد آن موضع بگیرید و نتوانید، مثلاً بگویند که این گونه نگویید.
*موسوی: بله، شده است.

رضوانی: بگویید. قرار هست اینجا بدون تعارف صحبت‌ها گفته شود؟
*موسوی: بعضی از حرف‌هایی که به‌ویژه مقامات آمریکایی می‌زنند من دوست دارم درجا موضع بگیرم و جواب آنها را بدهم. برخی مواقع هم به خاطر مواضع خوبی که اتخاذ کردم نیز تشویق شده‌ام. یک مورد هم مربوط به حضرت آقا بود. من یادم هست که هم روحیه گرفتم و هم تشویق شدم.

رضوانی: از شما تعریف کردند؟
*موسوی: رهبری از یک موضع بنده راجع به مذاکره صحبت فرمودند.

رضوانی: دیپلمات یا انقلابی؟
*موسوی: هر دو. نمی‌توانید تفکیک کنید. دیپلمات اگر یادش باشد که چه کسی بوده، نماینده کدام کشور است و به یادش بیاید که چه خون‌هایی پای انقلاب ریخته شده، قطعا نمی‌تواند انقلاب نباشد و انقلابی بودن نیز به معنای بی ملاحظه‌گی نیست.

رضوانی: ممنون از پاسخ دیپلماتیکتان.
*موسوی: یک چیزی هم بگویم، البته نمی‌دانم پخش می‌شود یا خیر. من گاهی خودم را با سخنگویان وزارت خارجه دیگر کشورهای مقایسه می‌کنم و می‌بینم که چه کار راحتی دارند. به هر حال یک دولتی هستند و یک موضع مشخصی دارند. کشور سکوت، ایستا و خلاصه همه چیز روی روال است.

رضوانی: مثلا با سخنگوی سوئیس مقایسه می‌کنید؟ 
*موسوی: (با خنده) دغدغه‌ای ندارند.

رضوانی: به این میزان هم دشمن ندارند؟
*موسوی: بله، انقدر دشمن ندارند و به قول ما ایشان زیاد ندارند. ما ایشان و دشمن زیاد داریم. این را هم بگویم که مقوله سیاست خارجی و ساحت سیاست خارجی، ساحت منافع ملی و امنیت ملی است و اصلا جناح بردار و حزب بردار نیست.

رضوانی: وقتی که بچه‌ها موشکی را رونمایی می‌کنند یا آزمایش موشکی انجام می‌شود ...
*موسوی: حس خوبی داریم و این پشتوانه ما است.

رضوانی: نگذاشتید جمله من تکمیل شود.
*موسوی: حدس زدم که چه چیزی می‌خواهید بگویید. زمانی بود که ما گدایی می‌کردیم که از یک کشور یک موشک بگیریم. الان می‌بینیم که خودکفا هستیم. حتی می‌توانیم صادر کنیم. حتی می‌توانیم انتقام بگیریم،  داعش را بزنیم و قاتلان سردار را بزنیم.

رضوانی: تلخ‌ترین روز کاری شما چه روزی بود؟
شهادت سردار سلیمانی، حیف شد.

رضوانی: قرار است سفیر شوید؟
*موسوی: الان بگم. من به احتمال قوی در یکی از کشورهای مهم همسایه، ان‌شالله.

رضوانی: چند ماه دیگر؟
*موسوی: فعلا هستم. پای ما را لق نکنید. هنوز می‌خواهم موضع بگیرم.

رضوانی: چه زمانی ازدواج کردید؟
*موسوی: زود.

رضوانی: خیلی جوان ازدواج کردید؟
*موسوی: حوالی دیپلم بود.

رضوانی: چند فرزند دارید؟
دو دختر دارم.

رضوانی: خدا حفظشان کند. حقوق‌ها چی؟ مثلا دو برابر ما صدا و سیمایی‌ها نمی‌گیرید؟
*موسوی: داخلی؟ فکر نمی‌کنم. من الان معاون وزیر هستم...

رضوانی: چقدر می‌گیرید؟
*موسوی: شاید ۱۳ الی ۱۴ میلیون تومان.

رضوانی: کم هم نیست.
*موسوی: حالا با این شرایط .....

رضوانی: راستی مواضع شما برخی مواقع در نرخ ارز هم تاثیر می‌گذارد.
*موسوی: سعی می‌کنم چیزی نگویم که تاثیر نگذارد.

رضوانی: این روزها چیزی نگفتید که دلار به ۲۰ هزار تومان رسیده است؟
*موسوی: (خنده)

رضوانی: بدون تعارف‌ترین حرفتان را بفرمایید.
*موسوی: با افتخار پرچم مقدس ایران بر روی سینه‌ام با افتخار بوده و در تمامی جلسات همراه من است تا یادم باشد نماینده این ملت هستم.