فقط غرب نیست که با ذهنیت "پست مدرنیسم" همه اصول ثابت ایدئولوژیکی و سیاسی خود را زیرپا می گذارد و زمینه را برای تردید کردن به هر چیزی فراهم می‌سازد، بلکه مسلمانان نیز امروزه به این فرهنگ گرایش یافته‌اند.

کودتا علیه تلاش‌ها برای ایجاد تغییر سیاسی در جهان عرب دیگر محدود به ابزارهای سنتی مثل زندان و تعزیر و شکنجه و قتل نیست که از قرن اول هجری ایجاد شد بلکه ابزارهای دیگری به آن افزوده شده است که مهمترین آنها کودتای سلطه جویانه علیه مفاهیم اصلی و بنیادین و ارزش‌ها است به این ترتیب عرصه‌های رویارویی بین ملت‌ها و رژیم‌های حاکم گسترده شده و دیگر چیزی "مقدس" یا مرتبط با هویت امت یا دین یا فرهنگ آن تلقی نمی‌شود که تجاوز به آن حرام باشد البته در این زمینه تفاوتی بین حاکمانی که منتسب به جنبش های اسلام‌گرای تاریخی هستند و پادشاهان سنتی که ده‌ها سال است با غرب هم پیمان شده اند وجود ندارد.

به طور مثال دیگر در عمل قداستی برای فلسطین یا مسجدالاقصی یا وحدت امت اسلامی یا آزادی یا حق الناس وجود ندارد حتی زنان نیز که در فرهنگ عربی‏ با ارزش و مورد احترام بودند اکنون هدف نظام سیاسی قرار گرفته اند که فرهنگ وارداتی از غرب را طبق مقوله "پست مدرنیسم" ترویج می‌دهد در نتیجه زنان بازداشت و شکنجه و در زندان هتک حرمت می‌شوند و از حق سرپرستی کودکانشان محروم می‌شوند و سپس در تبلیغات سیاسی حاکمان مورد بهره برداری قرار می‌گیرند.

هدف قرار دادن مخالفان با استفاده از اظهاراتشان به عنوان مدرکی علیه آنها، به کشورهای عربی و اسلامی منحصر نمی‌شود بلکه گسترش می‌یابد به طوری که حتی شامل جهان غرب هم می‌شود به طوری که وقتی حزب کارگر انگلیس تصمیم گرفت عضویت آقای "کین لیوینگستون" شهردار سابق لندن را به ادعای "یهودی ستیزی" به حال تعلیق درآورد این اقدام تنها بدان دلیل بود که آقای لیوینگستون که مدافع آرمان های عربی است و گفته بود هیتلر با جنبش صهیونیسم برای انتقال یهودیان به فلسطین همکاری کرد و این سخنان "یهودی ستیزی" تلقی شد و حزب کارگر تصمیم گرفت عضویت لیوینگستون را تا زمان نامعلومی به حال تعلیق در آورد، به این ترتیب بیان دیدگاه حتی در جهان آزاد هم مغایر با قانون قلمداد می‌شود که مستحق چنین برخوردی است، جلیقه زردهای فرانسه و صدمات جسمی و روحی که از سوی دولت مدعی حقوق و دمکراسی در دنیا بر این افراد وارد کرد، نمونه دیگری از این مدعا است.

این اتفاقات در جهانی می‌افتد که مدعی است به آزادی بیان احترام می‌گذارد و افراد را به خاطر دیدگاه هایشان مجازات نمی‌کند به ویژه اگر دیدگاهی شخصی درباره مسائل تاریخی باشد که تأثیر مستقیمی بر واقعیت‌های امروز نداشته باشد، بارها پیگرد خطیبان در مساجد مسلمانان و تحلیل سخنرانی‌های آنان به توقیف یا تعطیلی موسسات اسلامی منجر شده است البته موسسات خیریه اسلامی در خصوص آنچه از تریبون هایشان گفته می‌شود نیز به دقت مراقبت می‌شوند و حتی در مواردی برخوردهای خشن را علیه گروهی از این افراد به نام تأمین امنیت می شنویم البته زمانی که آزادی بیان افراد از آنان گرفته می‌شود اقدامی منفی است که نمی‌تواند در حفظ امنیت و صلح بین المللی نقش ایفا کند.

در جهان قرن بیست و یکم همچنان بشریت به دنبال یکی از ساده‌ترین و اولیه ‌ترین حقوق خود یعنی "آزادی"‌ به ویژه در زمینه آزادی بیان و آزادی موضع گیری است، به رغم آنچه که درباره پیشرفت در زمینه حقوق عمومی گفته می‌شود، هنوز هم این پیشرفت بیش از آن که به واقعیت نزدیک باشد به سراب نزدیک است، از این رو کشمکش کنونی بین آزادی و دیکتاتوری، بین خیر و شر، و بین نیروهای طرفدار عدل و خیر و مدارا و صلح با نیروهایی که به دنبال شرارت و خونریزی و سلب آزادی‌ها و زیرپا گذاشتن حقوق بشر هستند، ادامه خواهد یافت.