تلخند؛
غلامحسین رضایی - نقاش
کد خبر: ۷۴۸۹۸۳
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۳ 27 May 2019

زهر (برجام) را به جام ما زدند (وعده ها) در (وعده ها) درجا زدند

شیخ می زد بوق و ما را (بوق) برد خلق را (تبلیغ) تا صندوق برد
گفت در دستان من فصل بهار شد سوار از وعده های بیشمار
گفت بنده در کویر گُل می زنم سبزه و ریحان و سنبل می زنم
چهچه او همچو بلبل از فراز وعده هایش بوده از روی نیاز
تا که رای ما پر و بالش دهد (مسند) و هم یال و کوپالش دهد
شیخ شد از رای ما (بالانشین) ناگهان شد دور از اهل زمین!
آیا ایشان عاقبت اندیش هست؟ فکر آنچه آید اندر پیش هست؟
گفته ی دیروزش اینکه، قادرم هست (مردم داری) اندر باورم
آیا مردم را کنون دارد به خود؟ یا فرستاده پی کسب نخود؟
طبق آماری که می باشد ملاک اقتصاد مردم از ایشان هلاک
باز برگشتیم به (عصر کوپن) تا بدانیم ارزش و قدر کوپن
تازگی ها حرف ایشان مبهم است اینکه گوید اختیار من کم است
چون افول خویش بیند در شتاب می رود طفره ز توضیح و جواب
هیئتی (حراف) و (ناکار) آمدند باعث ویرانی کشور شدند
این خرابی ها نباشد از نظام که نظام وافی ست به خط امام
تا که (اشرافیت) آمد (دین) برفت (تلخ کاری) آمد و (شیرین) برفت
از وزیران جیب مردم پاره شد از (وکیل الدوله ها) بیچاره شد
گفت (رند)ی شیخ را ما کاشتیم دست خود را پشت ایشان داشتیم
به امید بهتر از دوران پیش سخت چسبیدیم به ایشان چون (سریش)
که شده وارونه آن وعد و، وعید وعده داد و رای مردم را خرید
آی (نقاش) فکر فردا باش و بس تا نگیرد جای (عنقا) را (مگس)
انتهای پیام/*

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار