تابناک گزارش می دهد ؛
تابناک گیلان / مدتی قبل بود که روزنامه جوان نوشت: «مطالبات حزبي بر خواسته‌هاي مردمي ارجحيت دارد» اين شعار نانوشته جريان تجدیدنظرطلب در داخل كشور است كه به رغم آنكه در هيچ كدام از اساسنامه‌هاي حزبي آنها به صراحت به آن اشاره نشده است اما با بررسي رفتار و مواضع اين جماعت طي سال‌هاي اخير مي‌توان به راحتي دريافت كه تنها موضوعي كه براي آنها اهميت ندارد، مطالبات مردمي است.
کد خبر: ۳۱۱۳۴۱
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۵ 15 October 2016
تابناک گیلان / مدتی قبل بود که روزنامه جوان نوشت: «مطالبات حزبي بر خواسته‌هاي مردمي ارجحيت دارد» اين شعار نانوشته جريان تجدیدنظرطلب در داخل كشور است كه به رغم آنكه در هيچ كدام از اساسنامه‌هاي حزبي آنها به صراحت به آن اشاره نشده است اما با بررسي رفتار و مواضع اين جماعت طي سال‌هاي اخير مي‌توان به راحتي دريافت كه تنها موضوعي كه براي آنها اهميت ندارد، مطالبات مردمي است.
 
در کنار واکنش های مختلفی که به وضعیت معیشتی مردم کشور و مخصوصا گیلانی ها در این سه سال و اندی شاهد بودیم ؛ سرلشکر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خودش، نوشت: به‌جای تضعیف امنیت و نیروهای نظامی، بروید مسائل اقتصاد و معیشت مردم را حل کنید.
 
منتقدان نیروهای مسلح پاسخ‌گوی وضعیت اقتصادی باشند/ به‌‌جای تضعیف نیروهای نظامی معیشت را حل کنید

حدود 13 میلیون نفر دانش آموز وارد مدارس کشور شدند. دانش آموزانی از سراسر کشور بزرگمان ایران و از طیف های مختلف اجتماعی که متعلق به خانواده های متفاوتند. چه دانش آموزانی که کفش، لباس و لوازم و تحریر خود در مسافرت های خارجی تابستان اخیر از کشورهای دیگر دنیا تهیه کرده اند، چه آنانی که در همین داخل کشور با برندهای معروف سر و کار دارند، چه آنانی که در مدارس انتفاعی شماره یک ایران، لوازمی هم وزن محل تحصیل خود تهیه می کنند و برخی هایی که منتظر حقوق این ماه پدرشان هستند. در کنار آنها هستند کسانی که هنوز منتظر یارانه این ماه خانواده اند مگر ته آن چیزی بماند و با آن چند دفتر و قلم تهیه شود و برند و مرند برایشان معنایی ندارد.

روستایی که در دل کویر این سرزمین میان کپر درس می خواند و پدر بیکارش نمی تواند کاری در این زمینه برایش انجام دهد، چون به خوبی می داند دو هفته پیش رو، تفاوت آنچنانی با دیگر روزهای سرنوشتش نخواهد داشت. هستند در این میان دانش آموزان یتیمی که می دانند در 15 روز باقی مانده تا بازگشایی مدارس برای او هم معجزه ای رخ نمی دهد و اصولا پدر و یا مادری ندارند که همراه وی به بازار خرید مدرسه برود و حتی آرزوی چنین امری هم برایش محال است و در تمنایش هیچ گاه خوشحال نخواهند شد.

اما این موارد تنها یک روی سکه است و طرف دیگر آنکه، اکنون بسیاری از خانواده های عادی نیز در مشکلات معیشت گرفتارند. چه خانواده های شاغل و چه اکنون والدین بیکار محسوس و نامحسوسی که با باز شدن مدارس هزینه های خانوارشان مضاعف شده و خدا می داند با دریافتی های اندک و یا بیکاری و مواجب صفر، چه شرمندگی هایی بین فرزندان و والدین رخ می دهد که امیدواریم گروهی از خیرین جامعه ما با ندانم کاری های گاه و بی گاه خود - مبنی بر عریان کردن کمک هایشان - به آن دامن نزنند.

در ادامه به قسمتی از عادات اجتماعی خودمان می پردازیم؛ جایی که اکثر خانوارهای ایرانی در خانه هایشان اجناس مازادی مانند لوازم تحریر دارند که به طور مثال با پایان یافتن تحصیلات فرزندانشان و یا هر دلیل دیگری، بلااستفاده مانده است.

دفتر، قلم، تراش و حتی سررسید های نو سال های گذشته که می توان از آن به عنوان دفتر یا چرک نویس استفاده کرد و اشکالی ایجاد نمی کند. لوازم نو و حتی استفاده شده پاکیزه ای که قطعا با رعایت اصول و حفظ آبروی افراد می تواند برای بسیاری از محصلین مفید باشد و شکی در آن نیست.

اما این موضوع سازوکارهای کاملا سهل اما دقیقی را می طلبد. جمع آوری اجناس آن هم بدون داد و بیداد و رسانه ای کردن آن در میان فامیل،همسایگان، همکاران و تحویل آن به مدارس نزدیک محل زندگیمان کار سختی نیست و بیم آن را نداشته باشیم که خدای ناکرده به دست اهلش نرسد. زیرا هر کس از آن برداشت کند اهلش به حساب می آید. چه کسی که نیاز واقعی به کمک دارد و چه احیانا فردی که نیاز فیزیکی ندارد بلکه فطرتی محتاج دارد که...

حال حتما کسانی خواهند پرسید لوازم اضافه کجا بود و ما در همین امور روزمره خودمان مانده ایم که قطعا هم چنین ادعایی صحیح است اما روی سخنمان با بسیار خانواده هایی است که « می توانند « با اهدای لوازم مازاد خود هرچند به میزان اندک، به مدرسه محل زندگیشان به جمع قطره هایی بپیوندند که قرار است دریای از محبت و انسانیت بسازند.

اما مزایای این روش نسبت به روش های مشابه چیست؟ روشهایی مانند « جشن عاطفه ها « که در هر صورت پروسه ای دیر هنگام و پیچیده ای دارد و تنها افراد خاصی مورد حمایت آنها هستند. افراد خاصی که با داشتن پرونده در مراکز حمایتی کشور از این مزایا برخوردار می شوند اما همه به خوبی می دانیم که تعداد فراوانی وجود دارند که به دلایل خاص فرهنگ رایج در کشورمان وارد گروههای حمایت شونده نمی گردند. بنابراین راه های ساده تر مانند اهدای کمک بی واسطه به مدرسه می تواند در کاهش بروکراسی های موجود کمک شایانی کند به طوریکه حتی افراد نیازمند اما « محفوظ به حیا « هم می توانند از این رفتار عاقلانه اجتماعی برخوردار گردند.

بی شک در کنار تمام مصائب مردم عادی کشورمان، خانواده هایی هستند که حتی « خریدن « چند دفتر و مداد هم کار سختی برایشان به حساب نمی آید و همیشه به فکر آن باشیم بسیاری از همجواران ما صورت خود را با سیلی سرخ می کنند و با این روش، همچنین « توجیه اولیای مدرسه « همه می توانند شریک فرهنگ کهن مهر پروری ایرانیان باشند.
در این میان نکته بسیار مهمتر آن است که افق نگاهمان به کوچه و محل خودمان نباشد و ممکن است برخی هایمان در مکان های اعیان نشین کشور زندگی کنیم بنابراین لازم است منظر نگاهمان به آن کودک گرفتار در روستایی دورافتاده و در دل کویر باشد که اتاقک کپری کلاس درس اوست، دمپایی انگشتی پاافزارش و قطعا کمک های دولتی به او نخواهد رسید چون اگر چنین بود تا کنون می رسید و هنوز شاهد چنین زندگی هایی نبودیم.
 
بنابراین در ادامه کار و در صورت جان گرفتن چنین پیشنهادی میتوان با راه اندازی شبکه مجازی و بانک اطلاعات جامع، تمام مدارس کشور را به یکدیگر متصل نمود تا از موجودی های یکدیگر مطلع باشند و شاهد آن باشیم اگر شادی برای بازگشایی مدارس کشورمان هست برای همه باشد و راه انداختن چنین شبکه ای توسط گروهای خیریه و « ان جی او « های رسمی کشور کار دشواری به حساب نمی آید.

بدون شک راه های کمک رسانی اینچنیی در کشورمان فراوان است. کرداری که قلبا تمایلی به گسترش بی رویه و تنوع آن نداریم و عقیده عقل سلیم آن است که به جای ماهی دادن به همنوع بی بضاعت ماهیگیری یادشان دهیم اما نمی توان در انتظار تحقق چنین آرمانی کوخ نشینانی را به حال خود رها کنیم که شاید به دلیل عدم رواج شایسته سالاری در کشورمان، ما در کاخ های مدنی آنان نشسته ایم. جایی که همواره با این باور زندگی کنیم که شاید آن کودکی که پدر بیکارش منتظر کمک همنوعان مانده، شایسته تر از ماست اما به دلیل برخی ناعدالتی های اجتماعی بیرون از گود، اصطلاحا بیکار مانده است.

در پایان، مهر ماه مهربانی ایرانیان است و همگی با همین نیت به استقبال پاییز عزیز می رویم. به استقبال عید اندیشه و برگ ریزان غرور که یادمان می آورد حتی در بالاترین نقطه درخت روزگار هم باشیم بر اساس جبر زمان بر زمین خواهیم افتاد و در امتداد جاده های بی بازگشت عمر، به اصل خود یعنی خاک خواهیم نشست.
 
نوروز پاییز که به ما می آموزد در آخر آن جوجه های پیرامونمان را بشماریم اما بدانیم پس از خنکای پیش رو زمستانی هم در راه است و آن ایام سرد، سفید و سخت سرنوشت با هیچ کس پیمان برادری نمی بندد بلکه می آموزد انسان موجودی اجتماعی است، خوشبختی فردی برایش تعریفی ندارد و اگر قرار است جامعه ای به کامیابی برسد لاجرم همه باید برای خوشبختی جمعی اش تلاش کنیم و حکیمانه بدانیم با تکروی های مرسوم امروزی، هرگز به سعادت اجتماعی نخواهیم رسید.
 
 
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار